×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

✔ღ❤عــاشق تنــها❤ღ✔

❤تنهاترین تنهام❤

× دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم به دریا می زدم در باد و آتش خانه می کردم چه می شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم
×

آدرس وبلاگ من

mohammadjalali.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/xnxn

گلچین وچکیده از اشعار زیبا

بسم الله الرحمن الرحیم

من از نهایت شب حرف می زنم

من از نهایت تاریکی

و از نهایت شب حرف می زنم

اگر به خانۀ من آمدی

برای من ای مهربان چراغ بیار

و یک دریچه که از آن

به ازدحام کوچۀ خوشبخت بنگرم.

تا گردش گردون فلک، تابان است

بس عاقل با هنر که سرگردان است

تو غره مشو ز شادی ای گر داری

در هر شادی هزار غم پنهان است

حلقه تا بر سر زلف تو گلندام افتاد

هیچ دل نیست مگر آنکه در این دام افتاد

در ازل پرده میان من و معشوق نبود

در تعیّن شدم و کار به پیغام افتاد

سر برآرم به جنون جامه به تن چاک زنم

پره پوشی چه کنم طشت من از بام افتاد

در ره عشق سلامت همه در رنج و بلاست

کام آنراست که دلخسته و ناکام افتاد

مستی ما بود از گردش چشم ساقی

سر و کار دگران است که با جام افتاد

هر ذره ز مهر توست جانی بی تاب

هر شبنمی از یاد تو چشمی پر آب

هر برگ گلی است یک کتاب از سخنت

هر غنچه، کتابخانه ای پر ز کتاب

تاریخ ، پیر و فرتوت

خاموش و سر به زیر

در راه بی نشان خود آرام می رود

با کوله بار سیاه و سنگین و کهنه اش

بی لحظه ای قرار

یکریز و ناگزیر

با خنده ای به لب و چشم اشکبار

در پشت سر به جاست از او رد سرخ خون

که امتداد آن

در دوردست ترین نقطۀ زمان

تا مرزهای شوم اولین جنون

تا پیش دامن قابیل می رسد.

گردابم،

در من لخت شو

غرق می شوی!

برای من که کبوتری ام

عاشق و سرگردان

بیا و بام شو

اصلا بیا و دام شو ...

اندیشه، گمان و حدس و شک بسیار است

بازیگری چرخ و فلک بسیار است

بوالفضل* دوباره از سر خط بنویس

بر دار زمانه، حسنک بسیار است

منظور از بوالفضل همان ابوالفضل بیهقی نویسندۀ تاریخ بیهقی است که ماجرای بر دار کردن حسنک وزیر یکی از تأثیر گذار ترین صفحات تاریخ خونین ایران در آن به ثبت رسیده است.

با هیچ کلامی

به جز سکوت

نمی توانم

وسعت نبودنت را

تفسیر کنم.

ابر وقتی از غم چشم تو غافل می شود

جای باران میوه اش زهر هلاهل می شود

سر بچرخان از تنت بیرون بیا لختی برقص

در هوای چیدنت دستان من دل می شود

سر بچرخان از هوا سرشار شو قدری بخند

دین من با خندۀ گرم تو کامل می شود

هر طرف رو می کنم محرابی از ابروی توست

رو بگردانی نماز خلق باطل می شود

می توانی تب کنی بغض زمین را بشکنی

بی نگاهت آب اقیانوس ها گل می شود

چشم هایم را بگیر و چشم هایت را مگیر

ای که بی چشم تو کار عشق مشکل می شود

همۀ هستی من آیۀ تاریکیست

که تو را در خود تکرار کنان

به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد

من در این آیه تو را آه کشیدم، آه

من در این آیه تو را

به درخت و آب و آتش، پیوند زدم.

دستان پلید ناکسان در کار است

سرهای بلند عاشقان بر دار است

انگار خدا هم از زمین کوچیده

ابلیس در این میانه میدان دار است

ساقی! قدحی که دور گلزار گذشت

مطرب! غزلی که وقت گفتار گذشت

ای هم نفس! از بهر دل زار بگو

افسانۀ آن شبی که با یار گذشت

جز روزگار من ...

همه چیز را

سفید کرده برف.

آنکه می را حرام می دانست

آنقدر نوشید تا نابود شد

ظاهر پاکش به درد او نخورد

ریش و پشمش در جهنم دود شد

امتحان عشق، کنکور خداست

در کلاس اولش مردود شد

بود بی مصرف ولیکن دستکم

مرد و در پای درختی کود شد

گر یک ورق از کتاب ما برخوانی

حیران ابد شوی زهی حیرانی!

گر یک نفسی به درس دل بنشینی

استادان را به درس خود بنشانی

از تمامی دوستان که در مورد وبلاگ نظر میدن متشکرم
شنبه 3 شهریور 1391 - 3:46:01 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://kiarash.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 4 شهریور 1391   8:14:56 AM

خاطرات


باز در چهره خاموش خيال
خنده زد چشم گناه آموزت
باز من ماندم و در غربت دل
حسرت بوسه هستي سوزت
باز من ماندم و يك مشت هوس
باز من ماندم و يك مشت اميد
ياد آن پرتو سوزنده عشق
كه ز چشمت به دل من تابيد
باز در خلوت من دست خيال
صورت شاد ترا نقش نمود
بر لبانت هوس مستي ريخت
در نگاهت عطش طوفان بود
ياد آن شب كه ترا ديدم و گفت
دل من با دلت افسانه عشق
چشم من ديد در آن چشم سياه
نگهي تشنه و ديوانه عشق
ياد آن بوسه كه هنگام وداع
بر لبم شعله حسرت افروخت
ياد آن خنده بيرنگ و خموش
كه سراپاي وجودم را سوخت
رفتي و در دل من ماند به جاي
عشقي آلوده به نوميدي و درد
نگهي گمشده در پرده اشك
حسرتي يخ زده در خنده سرد
آه اگر باز بسويم آيي
ديگر از كف ندهم آسانت
ترسم اين شعله سوزنده عشق
آخر آتش فكند بر جانت

http://www.gegli.com

ارسال پيام

شنبه 3 شهریور 1391   3:58:33 PM

ارمينا سلام جملات كوتاه خيلي زيبا وجالب بود وبلاك قشنگي هم داري ارزوي موفقيت برايت دارم

آمار وبلاگ

45607 بازدید

14 بازدید امروز

5 بازدید دیروز

58 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements